دائم السفر که باشی همیشه دلتنگی. هم دلت برای گذشته تنگ

میشه و هم برای آینده.هم دلت برای خانه تنگ میشه هم برای

سفر.نمیدونم شما در کجای ایران و با چه زیست بومی زندگی

می کنید ولی ما همدانی ها عجیب به کوه و درخت معتادیم.

اینو وقتی فهمیدم که اراک بودم احساس می کردم الان دنیا روی

سرم آوار میشه. به سعید گفتم چرا اینجا کوه نداره. جواب داد چرا...!

 این همه کوه هست نمی بینی؟ گفتم منظورم کوهه نه تپه....

یه چیزی مثل الوند.اما وقتی کرمان بودم به شدت احساس خفگی

می کردم هر جا چشم می انداختم خاک بود و خاک بود و کویر

اما حالا همدانم و هر چند دلم برای سفر تنگه اما می تونم دستم رو

دور گردن یکی از چنار های برهنه ی سر کوچمون بیندازم و چون

سیگار ی نیستم دست دیگه رو توی جیبم بذارم و ساعت ها با خیال

راحت پاییز رو زیر بارون قدم بزنم و از هیچی نترسم چون پشتم به الوند

گرمه