تقدیم به آسمان آبی که خواهر من است



بوسیدمت، قفل دهانم باز شد کم کم

شور غزل در سینه ام آغاز شد کم کم

گفتی غزل بنویس با خودکار بی جوهر
خودکار هم آماده ی اعجاز شد کم کم

نام تو را هر روز و هر شب مشق می کردم
چندی گذشت و خط من ممتاز شد کم کم

هی با کبوترها برایت نامه می دادم
تا نام فامیلم "کبوتر باز" شد کم کم

هرچند از شهر خودم فرسنگ ها دورم
با تو اتاقم مرکز شیراز شد کم کم

هر بار رفتی خانه، من پشت سرت بودم
در را به رویم بستی! اما باز شد کم کم


از مجموعه غزل نبض